این داستان بر گرفته از حقیقت است


ღ لـحـ -ـظـ_ـهـ هایـ دلــ-ـتــنـ ـگـی ღ

нєѕα∂αтє яєƒιq αz яєqαвαтє яαqιв кнαтαяηαк тαяє(◕‿-)

دیشب مثل بقیه ی شبها من مشغول دیدن سریالهای تلویزنی بودم وقتی سریال تموم شد از بیکاری این کانال اون کانال کردم اما برنامه ای که منو سرگرم کنه نداشت مجبور شدم برم بخوابم،وقتی چراغ رو خاموش کردم تنها صدایی که تو اتاق بود تیک تاک ساعت بود وماشین هایی که از خیابون رد میشدن حتی همسایه هامون هم مهمان نداشتن که سرو صدا کنن وخواب ظهر من باعث شده بود که شب به راحتی به خواب نرم.اما دیشب مثل بقیه ی شبهای زندگیم نبود،تفاوتش از اینجا شروع میشه

....

سکوت اتاق ، خاموشی ،بی خوابی هیچ وقت برای من ترس به ارمغان نمیاره بلکه غرق شدن در یک رویای شیرین رو میاره.این رویا از هر رویایی برای من شیرین تره وطعم خوبش توی هیچ خوارکیی پیدا نمیشه.توی این رویا یکی هست که اونم همتایی نداره.برای خودم غافل از همه ی اتفاق های اخیر برنامه میرختم،حسابی غرق رویا بودم،یه حس خوبی در وجودم ایجاد شده بود که باعث میشد خون توی بدنم جریان پیدا کنه ودستام گرم بشه.این قدر غرق رویا بودم که بنظرم همه چی واقعی بود توی رویام همه ی وسایل اطرافم سفید بود واطرافم پر از نور،ضربان قلبم تندتر شده بود انگار به نظرم می رسید که اونم خوشحاله،وای خدای من چه خیال قشنگی!!!بهم خوش میگذشت که یه دفعه این فکر به ذهنم رسید

اگر اون بایه نفر دیگه ازدواج کنه چی؟!تو میخوای با این رویا چه کارکنی دخترک؟

....

این فکر یه لحظه از ذهنم گذشت اما توی همون یه لحظه حس کردم جریان خونم از حرکت ایستاد،دستام سرد شدحتی حس کردم که قلبم از تپیدن صرف نظر کرده.انگار همگی مجبور شدیم دست از این بازی شیرین و جذاب برداریم وبه این سوال سخت جواب بدیم.واقعا چه جوابی داشتم بدم؟چه جوابی دارم که بگم؟!

نگاه به ساعت گوشیم کردم،یک ساعت از اون موقعی که رفتم تو رخت خواب گذشته بود. هندزفری رو گذاشتم توی گوشم،این دنده به اون دنده شدم از استخوان هام ناله ای کردن وپتو رو دور خودم پیچیدم واین اهنگ رو گوش دادم:

قلب من، میگه هستی

اما چشمام میگه نیستی

خیلی سخته باورم شه که تو پیشم دیگه نیستی

بگو که هنوز چشاتو رو به عشق من نبستی

چشم من میگه که رفتی،اما قلبم میگه هستی

حالا که همش خیاله،بزار دستاتو بگیرم

بزار تو فرض محالم با تو باشم تا بمیرم

بزار عاشقت بمونم/بزار،عاشقت بمونم/بزار عاشقت بمونم

حالا که همش تو رویاست نزار دلتنگت بمونم

مرگ بیداری واسه من،اینو خیلی خوب میدونم

بزار عاشقت بمونم/بزار،عاشقت بمونم/بزار عاشقت بمونم

مگه میشه تو نباشی؟تو مثل نفس میمونی

دستای گرمتو کاشکی،تو به دستم برسونی

بی تو قلبم بی پناهه ،میمیرم وقتی که نیستی

مگه میشه باورم شه؟که تو پیشم دیگه نیستی

حالا که همش خیاله،بزار دستاتو بگیرم

بزار تو فرض محالم با تو باشم تا بمیرم

بزار عاشقت بمونم/بزار،عاشقت بمونم/بزار عاشقت بمونم

حالا که همش تو رویاست نزار دلتنگت بمونم

مرگ بیداری واسه من،اینو خیلی خوب میدونم

بزار عاشقت بمونم/بزار،عاشقت بمونم/بزار عاشقت بمونم

....

اشکام مثل این آهنگ آروم آروم سرسره بازی کردن،آروم آروم یاد پارسال افتادم که چه اتفاق هایی افتاد،آروم آروم رویای شیرنم طعم حقیقت رو گرفت وآروم آروم خوابم برد

پ.ن:فهمیدم اون خیلی بالاتره از منه،منظورم ارزشه.به این نتیجه رسیدم که
بهترین ها برای بهترین هاست 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت 19:50 توسط ๓αнѕαηαηαz| |


Power By: LoxBlog.Com